خانه    نقشه سایت    تلفن 021-26701198     تماس با ما info@karafarinenab.ir

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 5.00 (1 رأی)

امتیاز کاربران

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

کالا و پیشنهاد فروش
کالا و پیشنهاد فروش

کالا و پیشنهاد فروش
مارک جوینز
از ابتدای پیدایش بشر تاکنون همواره اینطور بوده که هر جا کسب و کاری شکل گرفته یا معامله ای انجام شده، یک علت و نقطه ی شروع داشته است. یعنی چه؟! یعنی اینکه فردی به فردِ دیگر کالا یا خدمتی را پیشنهاد داده است

و نتیجه اش اتفاق افتادن معامله یا شکل گرفتن کسب و کاری برای ارائه ی آن کالا یا خدمت خاص است!
وقتی کسی میخواهد درباره ی خریدنِ کالا یا خدماتی تصمیم گیری کند، اول در ذهن و درون خودش درباره ی آن فکر میکند و مکالمه ای درونی در او اتفاق می افتد و قضیه را چند بار بالا و پایین و سبک و سنگین میکند. این گفتگوی درونی تعیین کننده ی تصمیم مهمی است. آن را جدی بگیرید! اگر در کار فروشتان که در واقع یک نوع پیشنهاد به طرف مقابل (یعنی مشتری) است، به آسایش و آرامشِ فکری او بی توجه یا کم توجه باشید، برای به نتیجه رساندن این پروسه به مشکل برمیخورید.
پیشنهاد شما باید به شکلی باشد که بتواند به این چهار سؤالی که ذهن مشتری را به خود مشغول کرده پاسخ دهد:

     ۱٫      سعی داری چه چیزی را به من بفروشی؟

     ۲٫      چرا باید حرفت را باور کنم؟

     ۳٫      این خرید برای من چه نفعی دارد؟

     ۴٫      قیمتِ این کالا خدمات چقدر است؟

مخاطب شما (مشتریان) نباید فکر کنند که شما (بلا نسبت!) فردی شارلاتان و حقه باز هستید که قصد دارد به نحوی روغن مارِ تقلبی را به مشتری اش بفروشد. دراین صورت دست در جیب اش نمیکند و بابت محصول تان پولی نمی پردازد. برای اینکه بتوانید پیشنهاد خود را به کُرسی بنشانید و نتیجه بگیرید، باید اعتباری در پس آن وجود داشته باشد.

وقتی مخاطبانِ شما می پرسند که «خُب، این چه نفعی برای من دارد؟» می خواهند بدانند مزایا و امتیازاتی که از قبول این پیشنهاد و خریدنِ کالا/خدماتِ شما نصیب شان خواهد شد چه هستند؟ مردم محصولات را فقط و فقط بخاطرِ “منافعی” که برایشان دارند خریداری می کنند!

واقعیت این است که مردم از روی احساسات و عواطف و هیجانات خود تصمیم گیری و عمل می کنند و بعد با منطق خود (عقلانی سازی)، توجیه اش می کنند!

به چه پیشنهادی، یک پیشنهاد طلائی و رد-نکردنی میگویند؟ پیشنهادی که تمام زیر و بم و جزئیات محصول، خدمات یا شرکتِ ارائه دهنده ی سودِ سرمایه گذاریِ بالا را برای مخاطب به روشنی و تمام و کمال مشخص کند، به طوری که شخص با خودش بگوید: “عجب پیشنهادی! رد کردنِ این پیشنهاد، حماقتِ محض است!”

پیشنهادِ رد-نکردنی، پیشنهادی به حساب می آید که قوه ی تخیل مشتری را تحریک کند و یک جور گرایش و حرص و کشش و اشتیاق برای دست به جیب شدن و خریدِ محصول در او القاء و ایجاد کند.

بکارگیریِ پیشنهادات رد-نکردنی به قدری در کسب وکار اهمیت دارد که می توان آن را هسته ی اصلی و عاملِ کلیدیِ موفقیت و رونقِ کسب و کار دانست. قبل از اینکه دست به دامنِ روش های دیگر بازاریابی شوید، کارِ خود را با تنظیم و ارائه ی یک پیشنهاد رد-نکردنی شروع کنید و نتیجه ی شگفت انگیزِ آن را ببینید.

این نوع پیشنهاداتِ قطعی و نتیجه بخش بعد از مدتی آنقدر با کسب و کارتان آمیخته می شوند که پس از مدتی بخش مهمی از هویتِ شغلیِ شما را تشکیل خواهند داد.

“راسی ریوز” میگوید: تبلیغی که شما انجام میدهید باید پیام خاصی برای مخاطب و مصرف کننده داشته باشد. این پیام قرار نیست بازی با کلمات باشد یا بیانِ ویژگی های فیزیکی و ظاهری و یک سری خصوصیاتِ بدیهی و عادی درباره ی محصول. بلکه پیامی که در تبلیغ به مخاطب منتقل میشود باید به او بگوید که “دوست عزیز! اگر محصول ما را خریداری کنی، از این مزیت ها و امتیازات و منافعِ ویژه برخوردار می شوی!” این پیام باید خاص و منحصر به فرد باشد، یعنی اینکه در بازارِ به شدت رقابتی امروز، بتواند حرف تازه ای برای گفتن داشته باشد و درباره ی امتیازاتی از محصول صحبت کند که رقبای شما نتوانند آن امتیازات و برتری ها را به محصولشان بدهند یا کیفیتِ محصول شما را با آن ویژگی نتوانند ارائه کنند. برای اینکه تبلیغ شما موفق شود باید هم نام تجاری خاص و منحصر به فرد و جذابی داشته باشید و هم ادعایی را برای محصول تان مطرح کنید که تا بحال کسی آن را ارائه نکرده است.

این پیشنهادِ رد-نشدنیِ شما باید سه ویژگیِ داشته باشد:

     ۱٫ تضمین کننده ی بازگشت و بازدهیِ بالای سرمایه

     ۲٫ شعار و ادعای تأثیرگذار و ترغیب کننده

     ۳٫ باور پذیر و قانع کننده بودن

هر خریدی که اتفاق می افتد، در واقع نوعی سرمایه گذاری انجام میشود. اما اگر مشتری در مقابلِ پولی که برای خرید محصول تان میپردازد یا سرمایه گذاری ای که میکند، چیزی را دریافت کند که ارزش اش کمتر از پولی که پرداخته یا سرمایه گذاری کرده اند باشد، در این صورت بازگشت و سودِ سرمایه گذاری یا خریدش منفی می شود و این در دراز مدت به کسب و کارتان صدمه میزند و طولی نمی کشد که مجبور می شوید فاتحه ی کسب و کارتان را بخوانید!

“وینیستون چرچیل گفته است: پیش از آنکه حقیقت فرصت پیدا کند که لباسی بپوشد و از خانه خارج شود، یک دروغ نیمی از کره ی زمین را پیموده است.”

یک شعار و ادعای تأثیرگذار، جمله ای است که بیشترین تعداد از مواردِ زیر را داشته باشد:

    ۱٫ توضیح در مورد چیزهایی که دارید می فروشید!    ۲٫ مبلغی که بابتِ فروش آن دریافت می کنید!    ۳٫ منافع و مزایایی که پس از خرید محصول، نصیبِ مشتری ها می شود!    ۴٫ اینکه چرا مشتری ها باید به شما اعتماد کنند!

هر شعار تأثیرگذار، باید ویژگی های زیر را داشته باشد:

۱٫ وضوح و شفافیت

۲٫ سادگی و صراحت

۳٫ کوتاه، مختصر و مفید بودن

۴٫ بی طرف و خالی از تعصب و گرایش خاص بودن

وقتی شعار تبلیغاتی تان پیچیده و قُلنبه سُلنبه باشد، برای باورپذیر کردنِ آن و جلب اعتمادِ مخاطب و جا انداختنِ آن برای مشتری، باید تلاش و تقلای بیشتری بکنید.
با استفاده از سه مجرای متفاوت میتوانید اعتبار و محبوبیت و مقبولیتِ پیشنهاد و فروش تان را تقویت کنید:

   ۱٫ مجراهای اجتماعی: معمولاً نظرسنجی هایی که در مورد محصول انجام می شوند و گواهینامه ها و تقدیرنامه هایی که محصول دریافت میکند، نشان میدهند که این محصول، مورد قبول، پسند، استقبال و رضایتِ گروهی از مردم واقع شده و محبوبیتِ خاصی یافته است.

   ۲٫ مجرای فنی و تخصصی: اینکه آیا اصولِ فنی و علمی نیز محصولِ شما و ویژگی ها و استانداردهایی را که باید داشته باشد را تأیید می کنند یا نه. بدین ترتیب میتوانید بر اساس آزمایش ها و بررسی های علمی و تخصصی مطمئن شوید که محصول تان به اهداف و استانداردهایی که برایش ادعا و تبلیغ کردید نزدیک است یا نه!

   ۳٫ ارزیابیِ داده ای و بر اساسِ واقعیات: قبل از ارائه ی هر محصولی، اول بایستی اطلاعاتی را در موردِ اُفت یا افزایشِ ارزش و محبوبیتِ محصولاتِ مشابه با محصولِ خودتان از گذشته تاکنون و در شرایط زمانی و مکانیِ متفاوت جمع آوری کنید. بدین ترتیب میتوانید تخمین بزنید که این محصول در میان مردم و اقشار مختلف چه بازخورد و محبوبیت و بازاری خواهد داشت.
اعتباری که نصیبِ محصول تان می شود مستقیماً به خودتان برمی گردد. اینکه آیا شما فرد قابل اعتمادی هستید؟ آیا این قدرت و قابلیت را دارید که پیشنهاداتِ باورپذیر، قانع کننده و مطلوبی را تنظیم و ارائه کنید؟ که البته این اعتبار میتواند اشکال و صورتهای مختلفی داشته باشد.
آیا برای تأیید و ضمانتِ محصول تان، به افرادِ مشهور، صاحب نام و بانفوذ دسترسی و با آنها آشنایی دارید؟ وقتی مخاطبان، پیشنهادهای شما را از طرفِ یکی از افراد معروف و برجسته ی تلویزیونی یا سینمایی یا هنری یا افراد مطرحی که در روزنامه ها و جراید درباره شان مطالبی خوانده اند، دریافت میکنند، از محصول تان حمایت بیشتری میکنند.
برای اینکه پیشنهاد ردنکردنی ای را تنظیم کنید باید کارهای زیر را به ترتیب زمانی و بطور منظم انجام دهید:
قدم اول: برنامه ریزی و ایجاد پیشنهادی ویژه و طلایی که برای مشتری تولیدِ سود و بازگشتِ سرمایه ی بالایی داشته باشد
قدم دوم: شعاری تنظیم و تعیین کنید که بتواند تأثیر مطلوب، جذب کننده و ماندگاری روی مخاطب شما داشته باشد.
قدم سوم: پیشنهاد خود را به شکلی مطرح و ارائه کنید که برای مخاطب قابل باور و قانع کننده باشد.
اما پیام هایی که مشتری و مخاطب شما به ترتیب دریافت میکند:
۱ . نگاه اول: شعارِ تأثیرگذار و جذابِ شما!  ۲٫ نگاه دوم: قابل باور و قانع کننده بودنِ شعار و پیام تبلیغاتی شما!  ۳٫ نگاه سوم: پیشنهادی که به آنها میگوید با سرمایه گذاری در این محصول، منافع و مزایای قابل توجهی نصیب شان خواهد شد
پیشنهادات خود را بر روی مشتریانی متمرکز کنید که بیشتر به آنها علاقمند هستید و امیدواریِ بیشتری وجود دارد که آنها پی گیرِ خریدِ محصول شما شوند. تماس تان را با این مشتریان حفظ کنید، چون نه تنها هزینه ی زیادی برای شما نخواهد داشت، بلکه با این کار، احتمالِ اینکه این مشتریان احتمالی به مشتریان بالقوه تبدیل شوند افزایش پیدا میکند.
شما باید باور کنید که میتوانید در کسب و کارتان به موفقیتی فراتر از حد انتظارتان دست پیدا کنید، که البته با این فرمولِ ساده و استثنایی میتوانید یک شبه ره صدساله را طی کنید:
۱. ارائه ی پیشنهادی رد نکردنی و اثربخشی که برای مشتری جذاب و اشتیاق برانگیز باشد.
۲. عرضه ی محصولِ پیشنهادی تان به مخاطبینِ تشنه و مشتاق تان
۳. فروش مقدارِ بیشتری از محصولی که مشتری هنوز مشتاقِ خریدِ آن است (مراحل بعدیِ ارائه ی محصولِ پیشنهادی
ریسک پذیر باشید و  جسورانه و شجاعانه دست به عمل بزنید!
دیوانه وار و بدون هیچ تردیدی به کارهای جدید دست بزنید و تجربیاتِ تازه و ارزشمند کسب کنید.
سراغ کارهای بیهوده ای که نتیجه و فایده ای برایتان ندارند نروید و فقط روی کارهایی که شما را به اهدافتان میرسانند متمرکز شوید. انرژی و وقت تان را بیشتر روی کسانی سرمایه گذاری کنید که فکر می کنید به احتمال زیاد پیشنهاد شما را خواهند پذیرفت (مشتریان احتمالی) و تلاش شما در موردشان بی نتیجه نخواهد ماند.
در فرآیند فروش واقعیتِ انکارناپذیری وجود دارد که میگوید: هزینه ی فروش به مشتریِ موجود و فعال، بسیار کمتر از هزینه ی جلبِ مشتری جدید است. به این نکته همیشه توجه کنید و بیشتر هوای مشتری های فعلی تان را داشته باشید!
سعی کنید مقداری ارزش افزوده ی مازاد بر حد متعارف (چاشنی) به پیشنهادات خود اضافه کنید تا میزان مقاومت مشتری ها کمتر و اشتیاق شان برای خرید بیشتر شود.
هیچ وقت چیزی را که نمی توانید بفروشید، به دیگران هدیه ندهید!
ترسِ مشتری از ریسک کردن در خرید و دست به جیب شدن و پرداختِ پول، بزرگترین مانع بر سرِ راه فروش است. اگر به مشتری این اطمینان را بدهید که ریسک و ضرر و مشکلی پیش نخواهد آمد و همه چیز مرتب و تحت کنترل است، با راحت کردنِ خیال مشتری و جلب اعتماد او، باعث می شوید او راحت تر تصمیم بگیرد و راه فروش محصول هموارتر شود.
یکی از راه های جلب اعتماد مشتری این است که به او تضمین بدهید که اگر از محصول و کالایی که خریداری می کند رضایت نداشت، میتواند آن را بدون هیچ مشکلی پس بدهد. این موضوع میتواند ترس و نگرانی را از ذهن مشتری دور کند تا بتواند با خیالی آسوده تر نسبت به خرید اقدام کند.
به مشتری تضمین بدهید که اگر ظرفِ مثلاً ۵ سال آینده مشکلی در محصول به وجود آمد، شما با کمال میل آن را در منزلِ خودِ ایشان برطرف خواهید کرد. برای مشتریان تان، ارائه ی خدمات ۲۴ ساعته را تضمین کنید.
اگر محصول تان از آنهایی است که احتمال خراب شدنشان وجود دارد، و این قضیه باعث نگرانی و عدم اطمینان مشتریان تان میشود، میتوانید با گارانتیِ محصولتان، خیال شان را راحت کنید و ریسک خرید را به حداقل میزان ممکن برسانید.
کسانی که در زمینه ی بازاریابیِ هوشمند تخصص دارند، به دلیل اعتمادی که به توانایی ها و  مهارت های خود دارند، از روش “پرداخت در مقابلِ نتیجه (یعنی فروش)” استفاده میکنند. این روش نیز در افزایش ریسک پذیری و اعتماد مشتری مؤثر است. این بازاریاب ها این ذهنیت را دارند که: “خُب! اگر این مشتری بتواند واقعاً میزانِ فروش ام را بالا ببرد، حاضرم ۱۰ درصد از سودِ حاصل از افزایش فروش ام را به او بدهم. در غیر این صورت، مبلغی را به او نمی پردازم.”
وقتی چیزی کمیاب باشد یا عده ی کمی از مردم آن را داشته باشند، بقیه ی مردم که آن را ندارند برای داشتن اش حریص تر و مشتاق تر میشوند و این طبیعت انسان است. میتوانید از این ویژگی برای دستیابی به فروش بیشتر استفاده کنید!
همانطورکه گفتیم، کمبود چیزی، باعث حرص و عطش بیشتر برای آن میشود. بنابراین اگر چیزی که دارید برای فروش پیشنهاد میکنید به تعداد کم و محدودی موجود باشد، مشتری ها احساس میکنند که خریدنِ این محصول فرصتی است که باید غنیمت بشمارند و از این موقعیت استثنایی استفاده کنند تا بعداً پشیمان نشوند!
شرایطی فراهم کنید که فرآیند سفارش و تهیه ی محصول برای مشتری آسان باشد. قضیه را     پیچیده اش نکنید!
به سؤالاتی که مشتری قبل از اقدام به خرید از شما میپرسد با حوصله توجه کنید و بدون هیچ گونه تأخیر، مقاومت و طفره رفتن به آنها پاسخ دهید.
هر چیزی که باعث پیچیدگی و آشفتگی فرآیند فروش شود، اثری منفی بر روی فروش و نتیجه ی آن خواهد گذاشت.
این یک تصورِ بسیار بسیار اشتباه است که همیشه می توان با کاهش قیمتِ محصول، فروش آن را بالا بُرد. اما در بعضی موارد، وقتی آخرین رقمِ قیمتِ محصول، یکی از اعداد ۷، ۸ و مخصوصاً ۹ باشد، فروش افزایشِ قابل توجهی پیدا می کند.
استفاده از ترکیبات حساب شده با اعداد ۷ و ۹ میتواند تأثیر شگفت انگیزی روی فروش و کسب و کارتان داشته باشد. (مثل ۹۷ دلار)
افزایش قیمت محصول (چه به ارقام ۷ و ۹ ختم شود و چه نشود) میتواند باعث افزایش میزان فروش شود. چون عده ای به این نکته اعتقاد دارند که “هیچ ارزانی ای بی علت نیست!” بنابراین گاهی اوقات قیمت بالاتر میتواند باعث شود که مشتری ها ارزش بیشتری برای محصول قائل شوند و از آن استقبال بیشتری کنند.
یکی از ترفندها و تکنیک های بازاریابی مستقیم این است قیمت واقعی محصول خودتان را با قیمت بالاتری از همان محصول در بازار مقایسه کنید تا قیمت محصولتان کمتر به نظر برسد و در نتیجه مشتری آن را به محصولات مشابه ترجیح دهد!
اگر بر روی محصولی ۱۰۰ دلاری، ۲۰ دلار تخفیف بگیریم، بسیار خوشحال میشویم! حالا اگر قیمت این محصول را از ابتدا ۸۰ دلار اعلام میکردند، از پرداختِ این ۸۰ دلار به اندازه ی آن ۸۰ دلار قبلی (که با ۲۰ دلار تخفیف پرداختیم) خوشحال نمی شدیم. بنابراین با دادن تخفیف به مشتری تان، او را تشویق و در او احساس خوبی ایجاد کنید!
حتماً لازم نیست که محصولتان خاص و منحصر به فرد باشد. مهم این است که مشتری شما براساس اطلاعاتی که به او میدهید، محصولتان را منحصر به فرد تلقی کند!
اشتباهی که بسیاری از مدیران و صاحبان کسب و کارهای مختلف مرتکب میشوند این است که تصور می کنند مردم هم از آنها و هم از رقیب هایشان اطلاعات دقیق و مفصلی در دست دارند. اما تقریباً در اغلب مواقع چنین چیزی صحت ندارد!
وقتی محصولتان در صنعتی که در آن فعالیت میکنید، در نوع خود بهترین است، این قضیه روی اثربخشی و بازدهیِ فعالیت های بازاریابی تان هم تأثیر مثبت میگذارد و آن را افزایش میدهد. قدرت و نفوذِ نام تجاری تان را میتوانید بر این اساس ارزیابی کنید و بسنجید!
در صنعتی که در آن فعالیت میکنید، برای اولین بودن لازم نیست که اولین نفر و قبل از همه وارد بازار شده باشید. برای اولین بودن، باید نام تجاریِ شما اولین نامی باشد که در ذهنِ مشتری جای میگیرد و به افکار و سلیقه و ذائقه ی او نفوذ می کند!
برای اینکه بتوانید برنامه ی تبلیغاتی تان را به شکلی مؤثر و موفقیت آمیز تصویرسازی و اجرا کنید، باید با بخشِ هنریِ بازاریابی آشنا باشید. این همان قانونی است که میگوید: برای تأثیر گذاشتن بر روی مردم، باید هنرمند واقعی بود!
جادوی بازاریابی تنها زمانی میتواند تأثیر تمام و کمالی بر کسب و کار شما بگذارد که با اشتیاق، باورمندی و اعتماد به نفس همراه باشد!
برای اینکه بتوانید ادعا کنید که از علم بازاریابی مطلع هستید، باید همیشه در این زمینه در حال مطالعه و تحقیق باشید. برای اینکه در جادوی بازاریابی هم مهارت پیدا کنید، باید هر روز آگاهانه و حساب شده آن را به کار ببندید و با تمرین و تکرار، حرفه ای شوید!
به اعتقاد برخی از بازاریاب های حرفه ای: “انسان با برآورده کردنِ نیازهای مردم ثروتمند نمیشود، بلکه با برآورده کردنِ خواسته های مردم است که میتوان ثروتمند شد.”
اگر بتوانید بین محصول یا خدمات تان و نیاز احساسی و عاطفیِ مشتریان تان پیوند و ارتباطی برقرار کنید، فروش تان افزایش چشمگیری پیدا میکند. اما به خاطر داشته باشید: در این زمینه زیاده روی نکنید!
مردم دوست دارند محصولات و خدماتی را بخرند که احساس خوبی به آنها می دهند و باعث کاهش یا از بین رفتن حس ترس و ناامنی و نگرانی در آنها می شوند. اگر دوست دارید فروش معرکه ای داشته باشید، بهتر است سراغ تولید و ارائه ی این نوع محصولات و خدمات بروید!
اگر بهترین باشید و کسی این موضوع را نداند، بهترین و بدترین بودن دیگر هیچ فرقی نمیکند. برای اینکه بر اساس این بهترین بودنتان بتوانید خوب بفروشید، باید خودتان را به مردم بشناسانید تا مشتریان خاص خود را پیدا کنید!
رویکرد بوتیکی چیست؟  رویکردی است که در آن شما حرف تازه و برتری در زمینه ای خاص مطرح و راهکار بهتری را ارائه میکنید و به همان نسبت که برتر از دیگران هستید، قیمت بالاتری را برای آن تعیین و پیشنهاد می کنید. نکته ی جالب در مورد این رویکرد این است که در این روش با مشتریان کمتر و با زحمتِ به مراتب کمتری میتوانید به همان سود مورد نظرتان دست پیدا کنید!
بدون شک، قیمت، مسئله ی مهم و تعیین کننده ای در فرآیند فروش است، اما اگر از لحاظِ مسائل و ملزومات دیگر کم و کسری داشته باشیم، مسئله ی قیمت، اهمیت خود را از دست میدهد و نمیتواند تعیین کننده باشد!
شعار ارتش آمریکا: بهترین چیزی باشید که می توانید!
تبدیل شدن به “بهترین چیزی که می توانید”، یکی از بهترین شعارها و برنامه های تبلیغاتی در طول تاریخ بوده است و دستاوردهای این برنامه، دلیل و مُهر تأییدی است بر صحت و ماندگاریِ آن.
گاهی در پس و عمق هر شعارِ برجسته و تأثیرگذار، میتوان پیام ها و حرفهای پنهانی و ضمنی بسیاری را شناسایی و درک کرد. زیرا گاهی اوقات اشاره ی ضمنی، غیر مستقیم و سربسته ی نکته و پیامی ظریف و مهم، تأثیری به مراتب عمیق تر از اشاره ی مستقیم و بیان آن مسئله در بر خواهند داشت.
“گزارش از ما، تصمیم گیری وانتخاب با شما!” شعاری بود که توسط شبکه ی فاکس نیوز استفاده  می شد. این شبکه از همین طریق و با همین شعار توانست جایگاهِ بهترین شبکه ی خبریِ کابلی ۲۴ ساعته را – که مدت ها در اختیار CNN بود- به خود اختصاص دهد.
“در هر نقطه از جهان که باشید، ظرف ۴۸ ساعت از خدمات قطعات یدکی ما برخوردار خواهید شد، در غیر این صورت، همه ی هزینه ها به عهده ی شرکت کاترپیلار خواهد بود!”
شرکت تراکتورسازی و ماشین آلات صنعتی کاترپیلار، با استفاده از ارائه ی وعده ها و تعهدات بلند بالا در رابطه با خدمات پس از فروش محصولات محصولاتش، توانست به یکی از غول های صنعت تجهیزات و ماشین آلات سنگین در جهان تبدیل شود!!
عاملِ “تکرار” در بازاریابی، یکی از فاکتورهای مطلوب و تأثیرگذار به حساب می آید. هرچقدر بیشتر بتوانید مخاطبان خود را در معرض پیام هایتان قرار دهید (و به اصطلاح با پیامهایتان بمباران شان کنید!) احتمال اینکه از آنها جواب بگیرید بیشتر می شود!
البته نباید اجازه بدهید خودتان و پیام هایتان بیش از اندازه در معرض و دسترس مخاطبان قرار بگیرید. در این صورت بُرِش و جذابیت خود را از دست میدهید، پیام هایتان هم همینطور! بنابراین دیگر تأثیرگذار و جذاب نخواهند بود و اشتیاق و علاقه ی مشتریان احتمالی را تحریک و برانگیخته نخواهند کرد!

نکته: سیستم ویروسی چیست؟ سیستمی است که با هدف سرایت، واگیرداری و ابتلای دیگران به اختلال خاصی طراحی و ساخته شده باشد!
هر چه فرآیندی سادگی و قابلیت هضم بیشتری داشته و پیچیدگی کمتری داشته باشد، احتمال پذیرش و انجامِ آن برای مردم بیشتر میشود. به همان نسبت، وقتی مراحل و گام هایی که خریدار و مشتری برای گذر از فرآیندِ فروش، سفارش و خریدِ محصول باید طی کند، بسیار طولانی و پیچیده شود، احتمال اینکه مردم پی گیرِ تماس ها و تبلیغات شما شوند کاهش می یابد و شانس فروش شما تقریباً به صفر می رسد!
مردم درباره ی چیزهایی وقت و انرژی میگذارند و صحبت می کنند که ارزشِ صحبت کردن و مورد بحث قرار دادن را داشته باشد. برای اینکه چیزی یا کسی بر سر زبان ها بیفتد و زبانزدِ خاص و عام شود، در یک کلام باید “عالی و فوق العاده” باشد. شما هم برای مطرح و معروف شدن، باید خودتان را به این ویژگی های برجسته مجهز کنید!
با ذهنیتی باز و خلاق در این زمینه، به این فکر کنید که چطور میتوانید باعث شوید که     مشتریان تان با دیگران درباره ی محصول و کسب و کار شما صحبت کنند و به این ترتیب نام و محصول شما زبان به زبان انتشار پیدا کند!
هیچ کسی را نمیتوانید جانشینِ یک مشتریِ شیفته، مشتاق و مجذوب کنید. از این گذشته، اگر مشتریان تان از دست بروند، هزینه ی بازگرداندن آنها به مراتب بیشتر از حفظِ آنهاست!
اگر مجذوبِ پیام های تبلیغاتی مؤسسه یا شرکتی شدید که به نظرتان عملکرد موفقی داشته است، سعی کنید مشتری آنها شوید و فعالیت های آنها را از نزدیک و از درون بررسی و مشاهده کنید تا بتوانید صحت ادعاها و شعارهای تبلیغاتیِ آنها را با اطمینان بیشتری ارزیابی کنید!
بهترین، مؤثرترین، سریع الانتقال ترین و کارآمدترین سیستم برای معرفی محصول به مخاطب و ترغیب او به خرید آن، سیستمِ کلمات است. چه از طریق شفاهی، چه دیداری و نوشتاری (پیامک، ایمیل، نامه و…). از تأثیر باورنکردنیِ کلمات در فرآیند فروش و رونق کسب و کارتان غافل نشوید!
سعی کنید کفه ی ترازوی محبت ها و علاقمندی های مردم را به نفع خودتان سنگین کنید! محبوبیت و حسن شهرت، ضامن فروش بیشتر و موفقیت کسب و کار شماست!
سه ویژگی اصلیِ پیشنهادِ رد-نکردنی از این قرارند:

۱.بازگشت و سوددهی قابل توجه سرمایه

۲.باورپذیری و قانع کننده بودن

۳.شعار و ادعای تأثیرگذار و ترغیب کننده

برای اینکه هواداران و مشتریان همیشگی و وفاداری داشته باشید، نیازی به بازاریابی به روش های عجیب و غریب و پرهزینه ندارید. گاهی و در برخی موارد، همین که عالی و منحصر به فرد و فوق العاده باشید، کفایت میکند.
اگر می بینید که مردم از پیام های شما استقبال نمی کنند و به نتیجه نمی رسید، دلیلش این است که به شما اعتماد ندارند. پس در اولین فرصت، فکری به حال این بی اعتمادی بکنید، در غیر این صورت خیلی ضرر می کنید!
به ۳۰ ثانیه ی ابتدایی برخورد و رویارویی با مردم خیلی خیلی توجه و اهمیت بدهید! چرا؟ به این دلیل که بخش عمده ای از قضاوت ها و برداشت هایی که آنها از شما، افکار و رفتارتان خواهند داشت، در همین ۳۰ ثانیه ی ابتداییِ برخوردتان شکل میگیرد!

منبع: http://www.edris-ac.com

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر به عنوان مهمان

0 / 1000 محدودیت حروف
متن شما باید کمتر از 1000 حرف باشد
نظر شما به دست مدیر خواهد رسید
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

ورود کاربران

خبرنامه پیامکی




گالری تصاویر

با ما در ارتباط باشید