خانه    نقشه سایت    تلفن 021-26701198     تماس با ما info@karafarinenab.ir

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 5.00 (1 رأی)

امتیاز کاربران

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

این روزها، مساله شغل و کسب درآمد (البته از نوع قانونی و حلال) دغدغه بسیاری از افراد به خصوص جوانان شده است. برخی جوانها معتقدند کار مناسبی برای آنها وجود ندارد و برای راه اندازی یک کسب و کار شخصی نیز نیاز به سرمایه و ... است.

وحید قاسمی اما یکی از جوانانی است که با وجود آنکه اکنون تنها 27 سال سن دارد، توانسته است، بر سد مشکلات خود غلبه کند. وحید قاسمی که اصالتا اهل لرستان است و روزگاری با کارگری روزگار می گذراند، امروز کارشناس ارشد کسب و کار الکترونیک و یک کارآفرین موفق است که به طور مستقیم و غیر مستقیم افراد زیادی را مشغول به کار کرده است. با او به گفتگو نشسته ایم تا از زندگی خود و فراز و نشیب های آن برایمان روایت کند.

- آقای قاسمی لطفا خودتان را برای مخاطبان ما معرفی بفرمایید.
با عرض سلا م و ادب احترام . وحید قاسمی هستم 27 ساله و متولد 1371 از یکی از روستاهای لرستان. وقتی فردی در روستا متولد میشود شانسی برای موفقیت ندارد خیلی شانس بیاورید در یک روستا، یا یک دامدار حرفه ایی میشوید یا یک کشاورز حرفه ایی،البته منظورم از دامدار یک دامدار صنعتی نیست که بتواند میلیاردها تومان کسب درآمد کند،منظورم دامداری و کشاورزی سنتی هست.واِلا صنعتی را کسی در آن منطقه ما ادامه بدهد مثل خیلی از کشورهای اروپایی که صنعتی دامداری می کنند درآمدهای خیلی خوبی دارند،در مناطق ما هم اگر به دامداری صنعتی توجه کنند درآمدهای بسیار بالایی پیدا می کنیم،خب متاسفانه در منطقه ما معمولا سنتی هستند.من هم در روستایمان هیچ شانسی برای اشتغال نداشتم و در دوران بچگی که تمام هم سن و سالهای من داشتند در شهر کلاس زبان انگلیسی می خواندند و در کلاسهای کامپیوتر شرکت می کردند من از تمام این امکانات محروم بودم و مانند بقیه دوستانم در روستا فقط بچگی می کردیم تا اینکه من وارد دوره دبیرستان شدم.


- بعد از اینکه وارد دبیرستان شدید چه شد؟
برای اینکه بتوانم دوره دبیرستانم را بگذرانم به یکی از شهرهای لرستان به نام نورآباد رفتم و تا اتمام دوره دبیرستان در این شهر ادامه تحصیل دادم.بعد در کنکور شرکت کردم و در دانشگاه آیت الله بروجردی قبول شدم ولی با توجه به اینکه دوست داشتم رشته فیزیک را انتخاب کنم- -به این دلیل که یک سری اختراعات مثل دودگیر خودرو داشتم- نیاز داشتم که مفاهیم علمی را یاد بگیرم، برای همین به رشته فیزیک جامدات تغییر رشته دادم، تا اینجای زندگی مشکلی نداشتم و به دنبال اختراعاتم رفتم ولی وارد یکسری مسائل مالی شدم.

اولین باری که به ذهن من و دوستم آقای فرشاد ناصریان رسید که دود گیر خودرو را اختراع کنیم کسی در ایران این اختراع را ثبت نکرده بود بخصوص این که ما خیلی انرژی و انگیزه داشتیم که اگر این اختراع معروف شود حتما دولت از ما حمایت می کند،در حالی که ما نوجوان بودیم و خام و بدون تجربه،فکر می کردیم الان برای ما فرش قرمز پهن می کنند در حالی که اصلا این طور نبود.


- چه سرنوشتی برای اختراعتان رقم خورد؟
ما اختراعمان را با تمام اسناد و تحقیقات کاربردی و راهنمایی اساتیدمان برای یکی از شرکت های خودروسازی که نام نمی برم فرستادیم.ولی وقتی که با کارخانه تماس می گرفتیم تا می توانستند در مسیر این طرح سنگ اندازی می کردند و اصلا واکنش مثبتی نشان نمی دادند. نهایتا تصمیم گرفته شد که این طرح در نمایندگی های شرکت خودروسازی آزمایش شود،ما هم قبول کردیم.آزمایش انجام شد و نتیجه ائی که حاصل شد این بود که پنجاه درصد آلودگی که از اگزوز ماشین خارج می شد از بین رفت و نتیجه آزمایش را نمایندگی کتبا برای کارخانه خودشان در تهران فرستادند،بالاخره شرکت قبول کرد و طرح را موفق ارزیابی کردند،ما هم اعلام کردیم برای تولید این محصول به صورت صنعتی آمادگی لازم را داریم و حتی می توانیم با تکمیل طرح آن را دقیق تر کرده و به روز رسانی های جدید را انجام دهیم تا محصولی کامل به بازار ارائه گردد. با کمال تعجب گفتند که ما توان تولید این محصول را نداریم و به اصطلاح ما را دست به سر کردند،ما هم پیگیر شدیم و به نمایندگی های دیگر کارخانه مراجعه کردیم و حتی تا کارخانه اصلی در تهران هم مراجعه کردیم در صورتی که اجازه ورود به ما نمی دادند.

تا اینکه تصمیم گرفتیم به یک خودرو ساز دیگر طرح را ارائه دهیم،این کارخانه تا حدودی رفتارشان با ما بهتر بود و بالاخره توانستیم با سختی با یکی از مدیران رده پایین این کارخانه ارتباط برقرار کنیم. این مدیر هم بعد از دیدن کار ما و تایید طرح گفت: حتی اگر در کارخانه ما کار هم می کردی باید کفش آهنی پا می کردی و تازه بعد از پنج سال دوندگی شاید به نتیجه می رسیدی در حالی که شما اصلا کارمند ما نیستی،من صادقانه بگویم این همه راه از لرستان تا انجا می آیی فقط داری هزینه راه اضافی پرداخت می کنی.

واقعا هم همین طور بود هر دفعه که ما می خواستیم به تهران بیاییم تمام هزینه راه را از دیگران قرض می گرفتیم و کلی هم بدهکا می شدیم،متاسفانه این موضوع بر کنکور ما هم اثر بدی گذاشته بود،برای مثال برای قبولی در امتحاناتم مجبور بودم تمام مسیر تا تهران را درس بخوانم.


- خب بعد از اینکه شرکت های خودروسازی از طرح شما استقبال نکردند چه کردید؟
زمانی که دیدیم از خودروسازها نباید انتظاری داشته باشیم رفتیم سمت شرکت های دولتی،از استاندار تا نماینده مجلس حتی تا خود معاون رئیس جمهور ، بسختی توانستیم قرار ملاقات بگیرم،وقتی که ما وارد دفتر مدیر می شدیم بسیار سرد با ما برخورد می شد، مثلا وقتی که داشت برگه ایی را امضا می کرد حتی حاضر نمی شد سرش را بالا بگیرد و به حرف ما توجه کند و بعد به ما می گفت طرحت را بگذار روی میز، ما پیگیری می کنیم و به شما نتیجه را اطلاع می دهیم در صورتی که هیچ وقت هم با ما تماس نمی گرفتند و خبری از آن ها نمی شد.چندین سال گذشت و خبری نشد.


- خب آقای قاسمی؛ بعد از این همه دوندگی برای طرحتان، بالاخره چه تصمیمی گرفتید؟
معمولا در این حالت جوانان دو گونه عمل می کنند، عده ای نا امید می شوند و دیگر پیگیری نمی کنند و به نظر من اشتباه بزرگی هم انجام می دهند،گروه دیگر ناامید نمی شوند و ادامه می دهند.اما من مدتی گواهی ثبت را در گوشه ایی گذاشتم و دست از تلاش کشیدم. رفتم در کار بیمه و بازاریاب بیمه شدم.به هرجا که می رفتم برای بیمه به من میگفتند که ما نیازی به بیمه نداریم و خودمان را بیمه حضرت عباس (ع) کرده ایم!

مدتی به کار ترجمه زبان پرداختم و کارهای پژوهشی دانشجویی را ترجمه می کردم و آن ها هم مبلغی را به حساب من واریز می کردند.

یکبار وبسایت زدم برای فروش سنگ های تزئینی ساختمانی که آن هم شکست خورد. در لابلای این ها مدتی هم برای مردم کارگری می کردم و نظافت ساختمان و جابه جایی اسباب ها را انجام می دادم.خیلی اذیت می شدم چه از لحاظ روحی چه از لحاظ جسمی،منتهی از لحاظ روحی خیلی بیشتر اذیت می شدم چون خیلی زحمت کشیده بودم و کتاب های زیادی را مطالعه کرده بودم و حتی اختراع خوبی هم ثبت کرده بودم و این نکته من را خیلی آزار می داد.


- چه شد که تصمیم گرفتید یک تحول جدی در زندگی خودتان ایجاد کنید؟
دو اتفاق که البته بیشتر جنبه روانی داشت، باعث شد که من این کارها را دیگر انجام ندهم.اولیش یک روز ی پیرمردی من را آورد خانه و بعد به من گفت:پسرم این شیر آب اینجوری باز میشه و اینجوری بسته میشه که این حرف برای من خیلی سنگین بود و تا روزها به این مسئله فکر می کردم و کاملا ذهن و روح من را آزار میداد.اتفاق دوم این بود که وقتی برای کار به منزل یک فرد رفته بودم تمام کارهایی را که به من می سپرد مثل نظافت راه پله ها و شستن ماشین تمام این کارها را با سرعت و دقت انجام می دادم و این مطلب باعث تعجب این فرد شده بود که بعدا متوجه شدم کارگران قبلی که برای نظافت می آمدند از کار می زدند و کاری که باید یک ساعته انجام می شد تا ظهر طولش می دادند،این مطلب باعث شد که شخصی که منزلش را تمیز کرده بودم به تمام همسایه ها زنگ بزند و بگوید که من یک کارگر خوب دارم که کارش را خیلی خوب انجام می دهد اگر شما هم کاری دارید بگویید این بنده خدا انجام دهد انگار که داشت با من به دیگران پز می داد که من پول دار هستم و همچین برده ای دارم،این باعث شد که خیلی به من بر بخورد و بسیارگریه کردم ، پولم را هم نگرفتم، رفتم لباسهایم را پوشیدم،هر چه صاحب کار به من می گفت چه اتفاقی افتاده سکوت کردم و تصمیم گرفتم که از این کار جدا شوم. برای من عزت و شخصیتم بیش از هر چیز مهم بود. برای همین تصمیم گرفتم بروم و وارد کسب و کار خودم بشوم.


- این کسب و کار خودتان، منظور همان کسب و کارهای اینترنتی است؟ چه طور با آن آشنا شدید؟
بله. من از دوران نوجوانی با فضای اینترنت به واسطه امور علمی و پژوهشی آشنایی داشتیم. منتها ایده درآمدزایی و کارآفرینی از این طریق حدودا 5 سال پیش به ذهن من رسید. رفتم و مطالعه کردم، با اهل فن مشورت کردم. دغدغه من این بود که بتوانم کسب و کاری راه بیندازم که به قول معروف عامیانه، خودم آقا و نوکر خودم باشم و در عین حال بتوانم بیشترین منفعت را هم به دیگران برسانم، مجموعه ی این تلاش ها من را به ایده تبلیغات و تجارت الکترونیکی رساند. در حال حاضر من شرکتی دارم که کارش در همین زمینه است و ده ها نفر را به صورت مستقیم و غیر مستقیم مشغول به کار کرده است.
در پایان این را بگویم به نظر من هر کسی هر کاری را بلد است و البته به آن علاقه دارد باید وارد آن کار بشود حتی اگر در آن کار شکست بخورد بازهم از آن کار لذت می برد.

 


منبع: جام جم آنلاین
* انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «ماهنامه کارآفرین ناب» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر به عنوان مهمان

0 / 1000 محدودیت حروف
متن شما باید کمتر از 1000 حرف باشد
نظر شما به دست مدیر خواهد رسید
شرایط و قوانین.

کاربرانی که در این گفتگو شرکت کرده اند

  • مهمان - Amin

    راسش نفهمیدم چرا ازدست پیره مرده ناراحت شدن :|شاید بدگفته
    متاسفانه شرکت های خودرو سازی ایران اینجوریه ماشخصی رو داریم که ماشین اختراع کرده واین قدپیگیر شده که تهدید به مرگ هم شدن توسط شرکت های خودرو سازی
    توی این پست بیشتر درمورد سرگذشتشون صحبت کردید تا کارشون واین زیاد مفید نبود متاسفانه

ورود کاربران

خبرنامه پیامکی




گالری تصاویر

با ما در ارتباط باشید